حدیث عشق

سلام

13 مهر 1392 توسط زين العابديني علي اباد وزير

سلام دوستان و خواهران محترم بزودی در این وبلاگ مطالب متنوعی را مشاهده خواهید کرد منتظر باشید

خدا به همراه فعلا

مطلب قبلی
 2 نظر

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت

نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 

ما که هنوز منتظریم:)
موفق باشید

1396/02/29 @ 16:44
نظر از: میرعیسی خانی [عضو] 

عده ای بی سر و پا، دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش، خندیدند

مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند

همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید
به پریشان شدن بال و پرش خندیدند

درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف
دست می برد به سوی کمرش، خندیدند

آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین
همگی جمع شدند دور سرش خندیدند

یک نفر نیست که از خاکِ سرش بردارد
بر نفس های بدون اثرش خندیدند

زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است
بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند

دست پا می زند و نیست کنارش پدری
تا ببیند به عزای پسرش خندیدند

کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود
لشگری دور تن مختصرش خندیدند

هر چه می گفت حسین “یاولدی یاولدی…”
عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

شهادت جواد الائمه را به شما تسلیت می گویم.
موفق باشید.

1392/07/14 @ 06:05


فرم در حال بارگذاری ...